امروز که از اداره اومدم بین مامانی و ارشیا منازعه و مناقشه بود بر سر اینکه باید بره حموم ..!
ولی خان کوچولو همش می گفت « نابــــی » که ترجمه فارسیش یعنی : « نمیــشــه » ...!
مامانی هم اصرار داشت که چون به خاطر زخم سرش تا امروز زیر موهای خان همونجوری خون آلود
مونده و بایدحمومی و نظافتی و .... ! الغرض با سیاست و تدبیر و حقّه و تشویق و .. خان را با خودم
بردم حموم و خداییش خان کوچولو حمومی کرد حسابی با کلی خنده و شکلک و آب بازی .....!