امروز عصر ؛ ارومیه جاده امام زاده


تاریخ : 30 فروردین 1393 - 08:46 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 922 | موضوع : وبلاگ | 10 نظر

پوریای شهر من !


تاریخ : 23 فروردین 1393 - 02:54 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 728 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

قهر کردنت هم زیباست ....!

همین ده دقیقه قبل مامانی منو از پایین صدا زد که بیا پسرکت رو ببین ....! بیا نازشو بکش ....؟!

رفتم دیدم خان کوچولو با آبجی آیدا قهر کرده و رفته گرفته با قیافه ای مردونه رو مبل گرفته کز کرده ....!

البته نازشو کشیدم و اخمشو خریدم ولی دیدن داشت قهر خان ما .....!


تاریخ : 21 فروردین 1393 - 08:26 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 920 | موضوع : وبلاگ | 8 نظر

ای ول به مرد شدنت ....!

سر خرید عید ارشیا هی میگشت که لباسی بگیره هم رنگ باباییباشه ؛ نبود که نبود !

ناچار رفتیم پیش جناب خیاط و دو تا پیرهن هم رنگ سفارش دادیم .

امروز که پیراهن رو آوردم خان با غرور خاصی می پوشه واصرار داره که بابای هم مثل اون بپوشه

می ترسم بگه دیگه مرد شدم ؛ زن میخوام ؛ خونه میخوام و ..........!



خدایی تیپش به یه مرد نجیب وباوقار میخوره دیگه ...!


تاریخ : 17 فروردین 1393 - 09:14 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 777 | موضوع : وبلاگ | 6 نظر

12+1 به دررررررررررررر ....! امسال

به لطف مهربان والا و دعای وروجکام امروز هوا کمی سرد ؛ کمی ابری و کمی همراه با باد امّــا مساعد بود ؛

به اتفاق خانواده دایی جون ارشیا و سه تا باجناق عزیزم و داماد خان و خانواده پدر و برادرش زدیم به دل طبیعت

تا با نوک نیزه و دمب جاروب و خلاصه هر چی بشه سیزده رو بدرش کنیم انشالله

ارشیا خان هم سومین سیزده ش رو نه بدر بلکه در به در کرد با کیف و حالش ...!

 

بازی و توپ بازی هم که تفریح گریز ناپذیر جوانک ماست دیگه ؛

 

البته نگو خان بچه کوهستانه ....!

تا ما رو غافل دید با آبجی کوچولوش آرینا جون زده بودند به دل کوه

و وقتی ما فهمیدیم داشتند به دامنه ها مشرف میشدند ...!

.

خوش و بش و خود شیرینی و ناز کردن هاش هم که مثل همیشه ...!

 

برای این یکی هم چیزی ندارم بگم ....!

با توجه به اینکه در حین نبرد منقلی دست بابایی سوخت

مادر جااااااااان ارشیا نزاشتند عکس پشت منقل با زغال سوزان

بگیریم و ناگزیر شدم منقلی در امنیت برای ارشیا ....!

 

و خوشبختانه اشتهای خان ما امروز مثل هوا خوب بود ...!

و وضویی به زلالی باران .....!

عصری هوا سرد شد و خان ما زیر پتو شیر خورونی را انداخته بود ....!

و ساعتی بعد ....!

و این هم همه دار و ندار این پیر مرد ؛ البته بعلاوه رُزیتا جون که تو عکس نیست


تاریخ : 14 فروردین 1393 - 08:51 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 1075 | موضوع : وبلاگ | 11 نظر

در آستانه سومینش ...!

این روزا شهر ما همش باران و باد و اخیراً هم برف و کولاک داره غوغا میکنه ؛ که انشالله برای پس فردا که سومین سیزه به درِ خان کوچولو است هوا یه خورده مساعدت کنه که بزنیم به دل طبیعت و کبابی و کوه رفتنی و چشمه خشکوندنی و ... سیزده دیگری رو بدر کنیم .... انشالله



خاطرات دو سیزده خان کوچولو امشب دلمو حال و هوایی عجیب داد...!


تاریخ : 12 فروردین 1393 - 11:17 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 905 | موضوع : وبلاگ | 5 نظر

فاتح قلّه دل من ....!

امروز ظهری که اومدم دیدم ارشیا خان به اتفاق آبجی های نازش عکسایی رو گرفتن ؛

اون هم نه عکس عادی ها ؟

بلکه تصاویری از خلق یک نوع ورزش رزمی خاص به نام « تکواندو بکس کوچولویی ....! »






تاریخ : 08 فروردین 1393 - 22:32 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 1184 | موضوع : وبلاگ | 17 نظر

سه مهربان کوچولو

سه مهربان کوچولو

روزی میرسه که هر کدوم از اینها پشت رُل که نشست دنیایی آرزو و حسرت از دل دیگران ! بدنبال خود بوکسِل میکنند .....!
تاریخ : 03 فروردین 1393 - 23:15 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 1213 | موضوع : فتو بلاگ | 16 نظر

چهارمین اصلاح خان میرزا

امروز به اتفاق جوانک موژولیده رفتیم آرایشگاه مردونه تا هنر قیچی مینیاتور خیال منو بکشه ...!

قبل اصلاح و به محض ورود حاج آقا ارشیا رفت سراغ آکواریوم آرایشگاه و خوش و بشی کرد با ماهیها و لاک پشت های درونش ...!


بخاطر ایام عید ، آرایشگاه خیلی شلوغ بود و بعداز یک ساعتی خان رفت و

بر جایگاهش مستقر شد ؛ البته تخته زیر گذاشتند که

قدش برسه ....؟!


قیچی ها زد استاد سلمونی و چپ و راست ها شد تا

به قول خودش آخرین ورژن 2014 رو

رو کلّه مبارک خان کوچولو پیاده کنه ...؟!



و عاقبت تیپ پسرک ما این شد تا

بقاپه دل هرچی دختر خانوم خوشمل و طنازه ....!



تاریخ : 03 فروردین 1393 - 10:37 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 819 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر