امشب به لطف مهربان بی همتا حال ارشیا خان من خیلی خوب بود . در کمال ناباوری اومده به آبجی گفته لباس « اوستایی » بپوشونم . بیلچه اش رو هم گرفته دستش و ....! خلاصه دل خان امشب هوای کارگری و عمله گی زده به سرش . نونی که این قشر بدست میارن حلال حلاله و نوش جون خودشون بچه هاشون ....!
صفای پدری که پینه بر دستانش می نشیند تا فرزندش در کلاس درس حداقل یه دونه مداد و دفتر داشته باشه و اشک شرم و حسرت نداری رو چهره معصومش نشینه .......... آرزو می کنم خداوند قوت و یارشان باد و دست با همّت تک تکشون رو می بوسم ....!
********************************************
مامانی سبیل های خان رو با لواشک درست کرده ...!
میگم این پسرک من یه جورایی دلش دریاست ماشالله ...!
اومده با این ادا و اطوار میخواد دل خونوادش رو شاد کنه که سه روزه از تب و درد
و بی حالی و سرفه های خان همه یه جورایی پکرن ....!
خدا قوت ای همه قوت دل من ...!
اینجا هم دیگه سبیل لواشکی اش افتاد و خان نوش جونش کرد ...!