چه می پنداری ؟ مگر می شود ....؟!

امروز عصری دیدم ارشیا یه خورده بازی گوشی می کنه و علیرغم همیشه ؛ به حرفای من و مامانی کم محلی نشون میده ؛ من هم برای به اصطلاح تنبیه کردنش ! پارک نبردمش و یه دو ساعتی بهش کم محلی کردم ....!

شب بعداز شام هم رفتیم خونه عمو جون ولی خان برخلاف اعلام آشتی از سوی من ؛ به قدری پکر بود و حالش گرفته بود و به روی نازشم نمی آورد که تو تک تک رفتارهاش واضح واضح بود . حتی با رومیسا هم الکی می خندید و حال و نشاط همیشگی خان امشب تعطیل بود ....!

هر چند تنبیه کردنم بخاطر خودش بود ؛ ولی گویی خان کوچولو و دل نازکش خیلی حساسه و غرور مردونگیش خیلی بیشتر از اونیکه در مورد مردای بهمنی میگن ....! خونه هم که اومدیم برخلاف همیشه زود گرفت و خوابید و قصّه آخر شب (برخلاف همیشه ) نخواست ....! یعنی منّت هم نکشید ...؟!

ارشیای من ! یکی یک دونه من ...!

شاید به دل کوچیکت گران اومده که بابایی خشن بوده امشب ؛ ولی بدون ثانیه های اخم و تخم

به روی نازت ؛ قطره قطره خون از دلم ریخته و نهان کرده ام تا نبینی ...!

هر چند که بهتراز هر کسی روح و روانت را می شناسم و میدانم این خنده های الکی

تنها برای مخفی کردن غصّه هایت جلو عمو جون و بقیه بوده

ولی بدون خنده های الکی ات هم زیباترین صحنه ایست که می بینم ....!

نگاه ساکتت چه سرزنش آمیز است بر دلم ...؟! می خوانم خوب می خوانمت ....!


تاریخ : 29 شهریور 1393 - 12:43 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 645 | موضوع : وبلاگ |

  • مطمئنا چند سال دیگه خود ارشیا به دلیل این رفتارها از سوی بابا و مامان مهربونش پی میبره
    هزار ماشاا... به ارشیای دوست داشتنی

    بابای ارشیا :ممنون از محبت هاتون برادر بزرگوارم ...بله باید پدر باشی تا مفهوم ...امر و نهی های پدر به فرزند رو بخونی
  • داداشی من فدای اون غرور مردانت...

    ارشیا :قربانت مرد کوچولوی مهربان
  • ارشیای دوست داشتنی دلم برات تنگ شده بود بوس برا آقا کوچولو

    ارشیا : کوچیکتم خاله جون
  • داداش جون عكس جديد گذاشتم بيا ببين

    ارشیا :اومدم آتری جونم
  • ارشیا دوست داریم ارشیا دوست داریم

    ارشیا :کوچیکتم خاله مهربون و عزیزم
  • حانیه.خاله ثنا
    چهارشنبه 2 مهر 1393 - 07:24
    ارشیا جان شیطونی نکن ک باباباهات خشن برخورد نکنه.اون هرکاری میکنه برای خودته عزیزم.بعدها ک بزرگ بشی میفهمی...
    ی چیزی هم یواشکی بهت میگم.گوشتو بیار جلو:خاله هروقت بابا باهات قهر میکنه بعد ی مدت ک دیدی اون نمیادآشتی کنه خودت برو.اون باباته فداتشم.چون دوستداره این کارومیکنه عزیزم.
    درپناه حق...

    ارشیا :چشم خاله جونم .... تو عشوه گری لنگه ندارم خودم رفتم اتاق باباییدست بابایی رو بوسیدم که چشای بابام پر اشک شده بود
  • خوش بحالت دوچرخه سوارش میشی ..................... .................. خدایا به همه کمک کن............

    ارشیا : فروغکم ؛این چه حرفیه ؟! نازنینی بخدا ....
  • چرادیگه برام پیام نمیدی قول دادی عکس تولدمو برام بفرستی که درستش کرده بودی .اما نفرستادی

    ارشیا :چشم دوست گلم خدمت می رسم


ارسال نظر غیر فعال شده است