ماتادور کوچولوی من ...!


تاریخ : 20 تیر 1393 - 10:54 | توسط : بابای ارشیا | بازدید : 764 | موضوع : وبلاگ | 6 نظر

  • قربون داداش شیرین وشیطونم برم عزیزم داداشی میشه اسبتو بدی منم سوار شم؟میدونم چقده دلت بزرگ البته شوخی کردم ایشالله که همیشه ایام زندگیت شادیو سلامتی باشه عزیزدلم میبوسمت داداش نازم

    ارشیا : داداش فاران جونم اختیار داری . کاش همسایه مون بودی همیشه باهام بازی می کردیم و نازتو می خریدم . ممنونم از این محبت های بی نظیرت . دست عموجونمم می بوسم
  • ای جان چه اسب سواری و چه اسبی
    ارشیا جان امیدوارم همیشه شاد باشی و زیر سایه پدر و مادر مهربونت زندگی
    بوس بوس میبوسمت عزیزم

    ارشیا : مرسی ابجی خانومی گلم
  • ارشیاجونم ایشالاکه اسب زندگیت همیشه چهارنعل بتازه به سمت همه خوشبختیها وآرزوهای قشنگت

    ارشیا : ممنونم نازنینم دوست داری تو هم ترکش باشی ؟! اوههههه ببخشید مثل اینکه زود پسر خاله شدم ........
  • ارشیا خان امیدوارم همیشه شاد باشی خاله جون یسنا منتظره ... بهش سری بزنی ؟؟؟؟

    ارشیا :ممنونم خاله جون ؛ دلم پیش یسنا جونه بخدا سر چیه برا یسنا ...
  • باباي مهري ماه
    یکشنبه 22 تیر 1393 - 17:08
    زنده باد ماتادور کوچولو

    ارشیا : قوربون عموی همه فن حریفم برم
  • هزار ماشا...به این راکب هنرمند...............شاهزاده قصه ها انشاا... همیشه سوار بر اسب مراد باشی.........بووووووووووس

    بابای ارشیا : ممنونم تمنا جونم
    دیدم تو خواب وقت سحـر
    شهزاده ای زریــن کمــــر
    نشستـه بر اســـب سفیـــد
    می اومـد از کوه و کمــــر
    می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
    کاشکی دلم رسوا بشـه ، دریا بشـه ، این دو چشـم پر آبــم
    روزی که بختم وا بشه ، پیدا بشه ، اون که اومد تو خوابم
    شهزاده ی رویـــــای من شایــــد تویــی
    اون کس که شب در خواب من آید تویی تــــو…
    از خــواب شیـرین ، ناگـه پریــدم ،او را ندیـــدم ، دیگــر کنــارم به خـدا
    جانم رسیده ، از غصه بر لب ،هر روز و هر شب ، در انتظارم به خـدا

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام
(بعد از تائید منتشر خواهد شد)