امروز تا من و خرم سلطانم ! یعنی آزیتا خانم گل و مهربونم ؛ از خرید برگشتیم دیدیم دوتا دسته گل بهشتی ام آیدا جون و آرینا جون سفره هفت سینی چیدن که اوّل هر چیز بخاطر وجود باارزش و سلیقه و ذکاوتشون دوتا بوسه نثار صورت ماهشون کردیم و بعد خداوند را شکر گزاردیم بخاطر این همه نعمت باارزش که بهمون داده ؛ رُزیتا خانم هم نتونست سر سفره مون باشه چون داماد گلم شرکتشون بخاطر عید کلی کارداشت و قراره فردا بیان به شهرمون ، بعداز مراسم زیبای تحویل و دعا و مناجات و تنقل و تشرب دسته جمعی رفتیم داخل شهرمون که ولوایی برپا بود وهمه خانواده ها با ماشین و بی ماشین ریخته بودند خیابون ها و ......
اینجا فهمیده که سال 93 سال اسبه و داره
با سال قبل بای بای می کنه و اسب رو رام ....!
اینا هم تخم مرغ های زیبای عیدن که عمو فیروزخان
برای ارشیا جون تزئین کرده